تو کی هستی
از کجا اومدی
برای چه اومدی چرا تو قلب من نشستی و
چه خوش نشستی
نمی دانم به کدامین نام صدایت زنم
پژواک صدایت تنم را به لرزه می اندازد
نگاهت ذوبم می کند و دستانت تنم را می سوزاند
صدای دوستت دارم گفتنهایت در گوش جانم باقی می ماند و انعکاس آن قلبم را می سوزاند
نگاهت خیره و مات در عمق چشمانم چیزی را جستجو می کند
آری عشق را
بیم نداشته باش
پروا نکن این چشمان عاشق توست
این قلب دوستت دارد
و این دستان به دنبال دستان توست
دوستت دارم ... |