یادگاری ...

گفت : می خوام برات یه یادگاری بنویسم . گفتم:کجا ؟ گفت : رو قلبت . گفتم مگه می تونی ؟ گفت : آره سخت نیست ، آسونه. گفتم باشه .بنویس تا همیشه یادگاری بمونه. یه خنجر برداشت . گفتم این چیه ؟ گ فت : هیسسسسس. ساکت شدم . گفتم : بنویس دیگه ، چرا معطلی . خنجرو برداشت و با تیزی خنجر نوشت . دوست دارم دیوونه. اون رفته ، خیلی وقته ، کجا ؟ نمی دونم . اما هنوز زخم خنجرش یادگاری رو قلبم مونده. دوست دارم دیوونه .

چشماش ...

 

هر وقت خواستی بدونی کسی دوستت داره تو چشماش زول بزن تا عشق رو تو چشماش ببینی .

 

 اگه نگات کرد عاشقته .

 

اگه خجالت کشید بدون برات میمیره .

 

اگه سرشو انداخت پایین و یه لحظه رفت تو فکر بدون بدونه تو میمیره

 

 و

 

اگر هم خندید بدون اصلا دوست نداره

 

این آهنگ رو هاکان آلتون خونده به زبان ترکی استانبولی براتون ترجمه کردم آخه خیلی شبیه حرفهایی که همیشه

 

غایب من می خواست بهم بزنه

 

mutlumuyum saniyorsun en az senin kadar sancilarim guluyorum saniyorsan inan ke cok aldanirsin mecbur dim gittmeye dunus yok geriye farzet bir ruyaydim yalan oldu bu hikaye kabul et sonu yoktu bir gun ayrilacaktik kaderin kucaginda belki bir oyuncaktik kabul et sucunu seninde var hatalarin calmisti kapiyi o hayin zalim ayrilik .

فکر می کنی خیلی خوشحالم حداقل دردهام اندازه توئه فکر می کنی می خندم باور کن که اشتباه می کنی مجبور بودم برم دیگه برگشتی وجود نداره فکر کن یه رویا بودم این قصه ها قدیمی شده .

قبول کن که بالاخره یه روز باید جدا می شدیم عاقبتی نداشتیم شایدم تو دست روزگار( قسمت ) یه بازیچه بودیم گناهتو قبول کن بالاخره تو هم اشتباهاتی داشتی اون جدایی خائن ، ظالم در و زده بود .

 

رفتی و رفتن تو آتش نهاد بر دل از کاروان چه ماند جز آتشی به منزل

فرصــــت گذشت و حرف دلم ناتـــــمام ماند نفرین و آفریـــــن دعـــا در گلو شکســـــــت

تا آمــــــدم با تــــــو خداحافــــــظی کنـــــم بغضـــم امان نداد و خــدا...در گلو شکست