سلام به دوستهای خوبم
امیدوارم که همتون خوب و سلامت باشید
امروز میخوام اولین نامه ای که به محمد نوشتم بعد ا زاینکه دیگه نداشتمش و هیچ وقت به دستش نرسید رو براتون بنویسم امیدوارم که خوشتون بیاد
به نام ایزد منان
امروز دلم تو را میخواهد فردا دلم تو را مییابد نمیدانم آیا فردایی هست اگر هست چه فردای دوریست فردا را به خاطر تو میخواهم و تو را به خاطر تو بودن تو برای من سمبل یک بت زیبا هستی که من آن را عاشقانه میپرستم و همچون پروانه به گردش می گردم و تو را صادقانه صدا میزنم و طنین اسم زیبایت جسمم را به لرزه می اندازد اسم تو را چون کلامی زیبا در دفتر زندگیم ثبت میکنم و همچون رازی آن را حفظ میکنم چهره زیبای تو همچون تصویر گل نازی روبرویم هست و هر جا میروم تو هم با من میآیی نمیدانی که چقدر دوستت دارم کاش ذرهای از قلب من با خبر بودی تو همچنان با نگاههای نافذت به من نگاه می کنی غافل از آنکه زیر نگاه تو من خرد میشوم و هر بار که با چشمانت به من مینگری من میمیرم ای امید بودن من به من امید زندگی بده و زندگی بی تو برام ممکن نیست و کلام آخر اینکه با تمام وجودم دوستت دارم
سلام
عجب . پس باید به این همه تحمل شما تبریک گفت .
نکنه شما نفیسه رو نفرین کردید !
جالب شد
فعلا
یا حق
سلام
پست دوم رو خوندم
پس عاشق بودی!
ولی حال مهمه که هستی یا نه؟
میرم پست بالا رو بخونم
بای